موضوع: "قرآن عترت"
خانه ات که اجاره ای باشد؛
دائم به کودکت می گویی:
میخ نکوب
روی دیوارها نقاشی نکش
مراقب خانه هستی
اما این همه مراقبت برای چیست؟!
چون خانه مال تو نیست
مال صاحبخانه ست
چون این خانه دست تو امانت است.
خانه ی دلت چطور!؟
خانه ی دل تمامش مال خداست؛
در خانه ی خدا نقش گناه کشیدن
و میخ گناه کوبیدن ممنوع
مراقب خانه دلت باش.
سعی کنید در حرم امام رضا(علیه السلام) ولو دو دقیقه، ولو پنج دقیقه، دل را فارغ کنید از بقیّهی شاغل ها و متّصل کنید به معنویّتی که در آنجا حضور دارد و حرفتان را بزنید.
به زبان خودتان هم با امام رضا(علیه السلام) حرف بزنید. اشکال ندارد. گفت:
گـوش کـن با لبِ خـاموش سخـــن میگویـم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود.
و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظنّ صلاحیت در حقّ او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو می روی به ترکستان است
چون به مَقام خویش آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فِراست داشت.
گفت: ای پدر، باری به مجلس سلطان در، طعام نخوردی؟
گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید.
گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید.
ای هنرها نهاده بر کف دست
عیب ها برگرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل؟
منبع: گلستان سعدی، باب دوم،در اخلاق درویشان، حکایت ۴