پاسخ
۱٫ گوينده كلام «الانسانُ حريصٌ علي ما مُنع» مشخصّ نيست و در صورتي قابل استناد و استدلال است كه حديثي معتبر و از معصوم باشد.
۲٫ اگر فرض كنيم اين كلام، حديث معتبر معصوم است، اين كلام، از واقعيّت حريص تر شدن انسان در مقابل ممنوعات خبرمي دهد، ولي آيا عقل و شرع، اجازه مي دهد كه انسان در مقابل هر واقعيتي تسليم شود؟ براي مثال، انسان از واقعيتي به نام غريزه گرسنگي برخوردار است، ولي آيا صرف برخوردار بودن انسان از چنين واقعيّتي، اجازه مي دهد اين غريزه در هر زمان و مكان و در هر شرايطي بدون هيچ حدّ و مرزي ارضا گردد؟ بدون ترديد پاسخ منفي است. در مورد ديگر غرايز نيز چنين است.
خلاصه كلام اينكه: مفاد كلام مذكور يك گزاره توصيفي است: انسان در مقابل ممنوعات حريص است، ولي اين گزاره، تجويزي براينكه «براي حريص نگرديدن انسان، بايد جلوي او را باز گذاشت» نتيجه نمي دهد.
۳٫ كليت ادعاي «الانسان حريصٌ علي ما منع» مخدوش است. اين طور نيست كه هميشه و در همه جا، محروم بودن موجب تحريك گردد، بلكه در بسياري موارد، قضيه برعكس است. از جمله در مورد بيماري هاي رواني بر خلاف ادّعاي بالا، هر چه به تقاضاها و خواسته هاي دل بيماران رواني كمتر ترتيب اثرداده شود، بيماري زودتر از بين مي رود.
براي مثال، كسي كه بيماري وسواس دارد، هرچه محيط براي انجام تقاضاهاي وسواس نامساعدتر باشد، به طوري كه بيمار وسواسي نتواند خواسته هاي وسواس را انجام دهد، آن بيماري ضعيف مي گردد و بهترين راه درمان وسواس نيز همين خواهد بود.[5] بنابراين، نمي توان گفت هميشه منع و جلوگيري، باعث ترغيب بيشتر خواهد شد.
۴٫ اين سخن از ديدگاه عقلي نيز غلط است. بر اساس اين منطق، نبايد هيچ نوع ممنوعيت و محدوديتي براي هيچ كدام از افراد جامعه، در هيچ زمينه اي وجود داشته باشد؛ حتّي افراد جنايتكار و خلافكار نيز نبايد منع گردند؛ زيرا اين امر باعث ترغيب بيشتر آنان به اعمال مجرمانه خواهد شد. براي مثال؛ منع سارقان از سرقت، به ميزانِ سرقت مي افزايد و جلوگيري از قاتلان، باعث افزايش ارتكاب به قتل خواهد گرديد. آيا پذيرفتن اين امر، به رواج بي قيدي و هرج و مرج در جامعه نخواهد انجاميد؟ به يقين، هيچ عقل سليمي چنين منطق بي اساسي را نخواهد پذيرفت.
۵٫ اينكه بي حجاب بودن زن، چشم و دل مرد را سير مي كند و او را نسبت به پديده عرياني بي تفاوت مي سازد، سخن درستي نيست. هرچند براي درك صحيح اين مدّعا، به قول شهيد سيدرضا پاك نژاد «كافي است پاي تجربه تاريخ را در فلك گذاشته و او را به شكنجه و آزار هم كه شده، مجبور به گفتن حقايق نماييم»،[6] ولي اگر نخواهيم آن قدرها دور شويم، توجّه به تجربه كشورهاي به اصطلاح متمدن و پيشرفته هم عصر خودمان كفايت مي كند.
آري، جهان غرب اين تجربه تلخ را به آزمايش گذاشت و زنان و دختران را برهنه كرد، ولي نه تنها مرد غربي را در مقابل عرياني بي تفاوت نكرد و چيزي از حرص و طمع او در اين زمينه نكاست؛ كه به شكست دردناكي انجاميد كه آمار تكان دهنده مربوط به افزايش ناامني هاي زن، بحران هاي روحي و رواني، افزايش تعداد فرزندان نامشروع، خشونت هاي جنسي، تجاوزهاي به عنف و هزاران جنايت ديگر در اين كشورها، از عمق فاجعه حكايت دارد و بي مناسبت نيست به گوشه اي از آن اشاره كنيم:
در مقاله اي تحت عنوان «آمار كودكان نامشروع در امريكا روز به روز بالاتر مي رود» آمده است:
بر اساس يك مطالعه دولت امريكا، تعداد كودكان تولّد يافته توسّط زنانِ ازدواج نكرده امريكايي، به بالاترين سطح خود رسيده است؛ يعني از هر پنج كودك، بيش از يك كودك نامشروع است. به گزارش آسوشيتد پرس به نقل از مركز ملّي آمار بهداشتي در سال ۱۹۸۴، ۷۷۰۳۵۵ كودك توسّط مادرانِ ازدواج نكرده متولّد شده اند كه اين رقم نسبت به سال ۱۹۸۳، چهار درصد افزايش نشان مي دهد.[7]
مجّله پلين تروت نيز مي نويسد: «در بيشتر كشورهاي اروپايي، آمار اطفال نامشروع، يك رقم سريع و فزاينده از مواليد را تشكيل مي دهد».[8]
متزلزل گرديدن پايه هاي محبّت، تعهدهاي فطري و اخلاقي و تخريب كانون هاي گرم خانوادگي، از ديگر ارمغان هاي اين آزمايش است: «بنا به گزارش سازمان آمار جامعه اروپايي، ميزان طلاق در كشورهاي عضو اين جامعه، نسبت به دو دهه گذشته سه برابر افزايش يافته است».[9]
البتّه اين آمار مربوط به سال ها پيش است. با اين افزايش سريع و رشد فزاينده، اكنون در اين جوامع چه مي گذرد؟ آيا تكرار تجربه ناموفّق ديگران، اصولي و عاقلانه است؟
۶٫ البته فراهم بودن قسمتي از خواسته هاي بشر به طور فراوان، توليدزدگي مي كند و سيري مي آورد. براي مثال، پوشيدن لباس هاي يك رنگ، خوردن غذاهاي يك نوع، به سر بردن در اطاقي يك نواخت، شنيدن حرف هاي تكراري و ديدن قيافه هاي همانند، خستگي آور است، ولي خواسته هايي كه از غريزه آدمي ريشه بگيرد، چنين نيست. هر چه مطلوب اين خواسته ها بيشتر در دسترس باشد، تمايل افزون تر مي گردد. براي نمونه، ثروت هرچه زياد شود، سيري نمي آورد، بلكه گرسنگي به آن بيشتر مي شود. كسي كه خانه هاي مجلّل بسياري دارد، شايد از آنها زده شود، ولي اين باعث نمي گردد، از طلب فلان منزل جديد با امكانات بيشتر و ويلاي فلان منطقه خوش آب و هوا يا… منصرف گردد، بلكه ميل زياده طلبي، او را به خريد يا به دست آوردن خانه مجلل تري مي كشاند و اين قضيه، تا بي نهايت ادامه خواهد داشت. همچنين است غريزه جاه طلبي و علم دوستي. غريزه جنسي نيز از اين نوع است. در محيط نگاه آزاد، مرد زده مي شود، ولي نه از مطلق جنس زن، بلكه از زن خاصّي كه تصويرش براي مدّتي فضاي چشم او را پُر كرده است. ازاين رو، به مجرّد ظاهر شدن زنان زيباروي ديگر در برابر ديدگان او، زن مورد نظر را رها كرده و به سوي آنان چشم خواهد دوخت.[10]
غريزه جنسي از اين نظر تا حدّي شبيه به اعتياد است. ممكن است تصور شود كه علت اشتياق معتادان به مواد مخدر، ناياب وكم در دسترس بودن آن است. اين فرضيّه به ظاهر عاقلانه به نظر مي رسد، ولي در عمل، نتيجه چيز ديگري است. معتاد پس از مدتي در اثر مصرف مقدار معيني از مواد مخدر، حساسيت خود را به آن مقدار يا نوع خاصي از آن از دست داده و براي نشئه شدن، مقدار زيادتري از مواد يا نوع قوي تري از آن را مي طلبد. آن مقدار يا نوع نيز پس از چندي عادي مي شود و دوباره مقدار بيشتري لازم مي آيد و اين افزون طلبي، تا آنجا ادامه مي يابد كه سرانجام معتاد، جان خود را از دست مي دهد. افزون طلبي مرد نيز در زمينه جنسي چنين است.[1
۷٫ برداشتن چادر يا هر نوع پوشش ديگر، موجب يك نواخت شدن جاذبه ظاهري زن براي مرد نخواهد شد. هرچند زنان در اصل برهنگي مشابه گردند، ولي ميزان برهنگي متغيّر و نوع پوشش و آرايشي كه زنان براي خويش انتخاب مي كنند، متنوع است. حتّي اگر همه زنان، همانند هم كاملاً برهنه شوند، باز هم مسئله حلّ نمي گردد؛ زيرا برخلاف حيوانات كه دست طبيعت، لباس يكساني بر اندامشان پوشانيده، اندام و قيافه طبيعي انسان ها با يكديگر متفاوت است و همين مقدار تنوع، براي يك نواخت نگرديدن زنان كافي است و راه را براي تنوّع طلبي و آزمندي غريزه جنسي مرد، باز خواهد كرد. غريزه خودنمايي و جلوه گري زنان نيز در اين امر دخالت دارد. بر اساس اين غريزه، زن مي خواهد تا حد توان جلوه نمايي بهتر و بيشتري نسبت به ديگر زنان داشته باشد. بنابراين، در هرچه جذاب تر كردن لباس و آرايش خويش تلاش وافري خواهد داشت و مي كوشد به نوعي خود را ممتاز و انگشت نما گرداند.[12] با وجود اين، ديگر يك نواختيِ زنان معنا نخواهد داشت تا مسئله دل زدگي و بي تفاوت گرديدن براي مردان پيش بيايد.
از اينها گذشته، اگر زن حجاب را آن گونه كه دين گفته رعايت كند و موها، گردن و گريبان خود را به طور كامل با مقنعه بپوشاند، چادر را نيز بر اساس دستور قرآن كريم، طوري بپوشد و جمع و جور نمايد كه در مجموع، تمام جاذبه و زيبايي هايش پوشيده و آثار عفاف و متانت در وجودش هويدا شود، ديگر از اين حرص و آزمندي خبري نخواهد بود؛ زيرا به قول معروف:
چو در بسته باشد، چه داند كسي كه گوهرفروش است يا پيله ور
براي مثال، كسي كه از مقابل در خانه اي گذر مي كند، در صورتي براي نگاه مخفيانه و به اصطلاح، سرك كشيدن به درون آن وسوسه مي شود كه در آنجا دست كم نيمه باز و چيزي از درون آن پيدا باشد كه توجّه او را به خود بكشاند. در اين صورت تحريك مي شود كه آن چيز را ببيند، ولي اگر در خانه بسته باشد، ديگر عامل محركي براي نگاه كردن وجود نخواهد داشت. همچنين، اگر دختر يا زني، بدن خويش را به طور كامل بپوشاند و حركات و سكناتش نيز چنان باشد كه طمع در قلب بيماردلان نيفكند، ديگر چيزي توجّه مرد را جلب نخواهد كرد تا براي ديدن و يافتنش به حرص و ولع بيفتد.
شبهه سوم:
در مقاله روزنامه ايران آمده است: «رنگ سياه، به دليل جذب كردن نور خورشيد، تأثيرات منفي بر سلامت خانم ها دارد و باعث بيماري هاي استخواني و… مي شود».[13]
پاسخ
۱٫ ادعاي ايجاد بيماري هاي استخواني در اثر استفاده از پوشش مشكي نيز، مانند ادعاي ايجاد بيماري هاي روحي و افسردگي به ديدگاه هاي كارشناسانه نياز دارد. بنابراين، سخن گوينده محترم كه نه از تخصّص لازم برخوردارند و نه مدركي ارائه كرده اند، مدعايي بدون دليل است.
۲٫ خانم هاي مسلمان در تمام ساعت هاي عمر خويش، پوشش مشكي ندارند تا به دليل جذب نور خورشيد، ويتامين Dبدنشان را كاهش داده، آنها را به بيماري هايي همچون آرتروز، نرمي استخوان و… يا حتي بيماري هاي پوستي دچار سازد.
۳٫ به نظر متخصصان، براي رسيدن ويتامين D به بدن، لازم نيست حتماً تمام اعضا در معرض نور مستقيم خورشيد قرار گيرد. دبير اجرايي پنجمين همايش بين المللي بيماري هاي پوست در اين باره تصريح مي كند: «بحثي مطرح شده بود كه چادر و مقنعه مي تواند باعث آرتروز و نرمي استخوان شود، ولي اگر پوست به اندازه يك كف دست، آفتاب بخورد، ويتامين Dتأمين مي شود».[14]
به نظر مشهور فقها، در اسلام پوشاندن صورت و دو دست براي زن لازم نيست و جلباب يا همان چادر اسلامي، بر اساس كلمات لغت دانان و مفسران والامقام شيعه و عامّه، صورت را در بر نمي گيرد. بنابراين، خانم ها مي توانند مطمئن باشند كه در عين پوشيدن برترين نوع حجاب اسلامي، امكان رسيدن ويتامين D لازم به بدنشان وجود دارد و حفظ اين پوشش، آنان را به بيماري هاي پوست و نرمي استخوان دچار نخواهد كرد.
برگرفته از پایان نامه سیده نرجس صالحی طلبه حوزمون
پاورقی:
[1] اللّهيارى، «چادر مى تواند رنگ شادترى هم داشته باشد»، روزنامه ايران، س ۶، ش ۱۶۲۳، ۲۸/۶/۱۳۷۹، ص ۴٫
[2] على رضا اميرپور حقوق دان و جُرم شناس، «پوشيدن هميشگى لباس هاى تيره در بين جوانان نوعى اختلال شخصيّت است»، روزنامه ايران، س ۶، ش ۱۶۲۸، ۳/۷/۱۳۷۹، ص ۴٫
[3] گزيده اى از بهشت جوانان، ص ۱۶۹٫
[4] على شيرازى، «نفى رنگ سياه يا مبارزه با حجاب»، پرتو سخن، س ۲، ش ۱۰۷، ۱۴/۹/۱۳۸۰، ص ۴؛ به نقل از روان شناسى كار، ص ۵۱٫
[5] زن و آزادى، ص ۱۷۲٫
[6] سید رضا پاک نژاد ،اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج ۱۹، ص ۱۲۵٫
[7] «آمار كودكان نامشروع در امريكا روز به روز بالاتر مى رود» به گزارش از آسوشيتدپرس، روزنامه ابرار، ش ۲۶۵، ۸/۵/۱۳۶۵٫
[8] به نقل از، روزنامه جمهورى اسلامى، س ۷، ش ۱۷۹۰، يكشنبه ۱۳/۵/۱۳۶۴، ص ۸[
[9] همان
[10] زن و آزادى، صص ۱۷۳ و ۱۷۴٫
[11] غلامعلی حداد عادل،فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص ۶۶٫
[12] سید رضا پاک نژاد،اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج ۱۹، صص ۱۲۸ ـ ۱۳۱٫
[13] فاطمه خاتمى، «چرا چادر سياه در بعضى ادارات ملاك ارزشيابى است»، ايران، س ۶، ش ۱۶۲۷، ۲/۷/۱۳۷۹، ص ۴٫
[14] «آقاى دكتر دارويى بنويس كه…»، ايران، س ۶، ش ۱۶۲۳، ۲۸/۶/۱۳۷۹، ص ۴٫
صفحات: 1· 2
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
سپاس از روشنگریتون
فرم در حال بارگذاری ...